۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

راه حل محسن رضایی !

بدون تردید می توان محسن رضایی را بعنوان یکی از فعالترین سیاستمداران داخل حاکمیت ظرف روزهای پس از عاشورا نامید.او بلافاصله پس از بیانیه 17 موسوی طی نامه ای به رهبری از وی خواست به بند های این بیانیه عمل نموده و راه را برای برون رفت از بحران هموار نماید.رضایی پس از تظاهرات 9 دی نیز در نامه ای به ملت ، از ایشان برای حضور در صحنه در روزهای دهه فجر دعوت کرد تا ضمن برقراری اتحاد ، بیعت مجدد با نظام کنند.اما مشکل چیست که رضایی نه در عرصه سیاسی ونه در میان مردم کوچه و خیابان جدی گرفته نمی شود و عملا وی توان باز کردن دروازه های حل بحران را ندارد.این کسادی دکان رضایی به نظر یک دلیل جدی دارد و آن کد اشتباه و یا آدرس غلط وی برای پر کردن شکاف در جامعه ایران است.
مناقشه سیاسی در دوطرف شکاف به وقوع می پیوندد و در ایران نیز این مناقشه در تمام سطوح ناشی از اختلاف حامیان دو نگاه مختلف به رابطه دولت ، ملت می باشد.محسن رضایی نیز بعنوان دلسوز نظام ، البته فقط نظام ، سعی دارد در این وانفسا شکاف ایجاد شده را حول رهبری پر کند.محل منازعه و آدرس اشتباه رضایی در همین جاست.
رضایی اصرار دارد که رهبری می تواند محور اتحاد مجدد و پر کننده شکاف های موجود باشد اما او چند نکته را به سرعت فراموش کرده است:
یکم ایشان شکاف را به تقابل سیاسی بین دوطیف در نظام می پندارد در صورتیکه این حرکت بر اساس خواسته های اجتماعی ایجاد شده و اساسا در محدوده خودی های نظام قابل حل نیست.فرض که سیاسیون از هر دو طیف حول محور رهبری جمع شده و ساختار سیاسی ایران به پیش از انتخابات بازگردد ، پاسخگوی خواسته های مردمی که هزینه های اصلی را دادند چه کسی است؟
دوم رهبری که رضایی خود را سرباز وی می نامد لباسی است که بر قامت سید علی خامنه ای گشاد بوده و اساسا به قیچی هیچ خیاطی قابل ترمیم و اصلاح برای وی نیست.این نه حرف من ، که حرف اکثریت علمای دینی است.به یاد بیاوریم روز رای گیری برای انتخاب ایشان به رهبری در مجلس خبرگان را.جناب رضایی ! حقیقتا چه شد که شما و دوستانتان یک شبه و علیرغم حضور علمای بزرگ دینی خود را سرباز سید علی خامنه ای نامیدید؟آیا وی ظرف فقط یک شب حائز همه شرایط رهبری شد؟
سوم اگر تمام تصمیمات علی خامنه ای را در بیست سال گذشته درست فرض کنیم ، عملکرد وی در شش ماه گذشته کم اشتباه نبوده است.صدور نامه جنابعالی به وی خود نشان از بی تدبیری رهبری برای حل مسئله دارد.این رویه خطا در همان هفته اول پس از انتخابات خامنه ای را به یک طرف شکاف موجود هدایت کرد و یک سوی مجادله شد.
چهارم خامنه ای خود پدید آورنده شرایط موجود است، وی نه تنها از ماجرای کودتا با خبر بود که تمام اقدامات صدا و سیما ، قوه قضاییه ، کهریزک ، کوی دانشگاه وهمه اتفاقات پس از انتخابات در کارنامه وی ثبت شده است.در خصوص رهبری بگذارید یکبار برای همیشه صریح و شفاف بگوییم که یا این سمت تشریفاتی است که در آن صورت می بایست با تغییر در قانون اساسی به اختیارات وی خاتمه داد و یا این سمت و همه اختیاراتش از آن خامنه ای است و می بایست بابت هر آنچه تحت مدیریت وی است پاسخگو باشد.نام بردن از نیروهای خودسر و تندرو و لباس شخصی و از این دست عبارات درادبیات سیاسی امروز دنیا جایگاهی ندارد.خامنه ای می بایست بعنوان فرمانده کل قوا ، تعیین کننده مدیریت صدا و سیما و قوه قضاییه پاسخگوی عملکرد زیر مجموعه های تحت رهبری خود باشد که نیست.
پنجم جناب رضایی از منظر مردم نیز مورد بی توجهی قرار می گیرد که دلیل آن بدون شک عدم دخالت مردم در محاسبات وی برای حل مناقشه است.امروز منافع نظام به رهبری خامنه ای و منافع مردم زاویه شدیدی پیدا کرده و به هیچ وجه همسو نخواهد شد.برای حل این بحران راهی جز پذیرش خواست مردم نیست فلذا هر فرمولی برای برون رفت از بحران بدون در نظر گرفتن مردم بی استفاده بر زمین باقی خواهد ماند.لذا پیشنهاد ایشان برای سخنرانی رهبری و یا جمع شدن عقلای قوم و از این دست پشنهاد ها عملا راهگشا نبوده و نیست.
در آخر نیز می بایست نکته ای بازگفته شود.همه می دانیم بر این مردم طی این شش ماه چه رفت.بیش از یکصد تن کشته ، هزاران نفر زخمی ، صدها نفر اسیر در زندان ، روزنامه های توقیف شده ، توهین های پی در پی و خشونت تئوریزه شده و بی حد و حصرنهاد های زیر نظر رهبری و دولت علیه مردم داشته های ما پس از گذشت بیش از 6 ماه از یک حرکت دموکراتیک است. آیا حل این ماجرا با جمع شدن عقلا در کنار هم محقق خواهد شد؟ آیا رهبری که خود مسبب همه این فجایع بوده توان ایجاد طرح خروج از بن بست را دارد؟اساسا او ظرف این مدت از پذیرش بحران سرباز زده ، حال چطور جناب رضایی و دوستانشان انتظار حل آنرا از فردی که خود یک طرف اصلی دعواست دارند؟

۱ نظر:

  1. تحليل بسيار زيبايي بود. بايد اين سئوال را از جناب رضايي پرسيد مگر نه كه بعد از انتصاب آقاي خامنه اي به رهبري همه حول ايشان اجتماع بودن؟ پس چه شد كه در عرض 20 سال اين همه مشكلات ايجاد و سبب دوري عقلا از حول اين محور به اصطلاح وحدت شد؟ آزموده را آزمودن خطاست اين ايرادي است كه حضرت رضايي درك نكرده!!

    پاسخحذف