۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

عاشورا ، شعار یا شعور؟

محرم است،به رسم مرسوم جامه سیاه می کنیم و می گرییم در آنچه بر حسین بن علی و خاندان و یارانش رفت.می گرییم بر لبان ترک خورده کودکان در نینوا، بر دستان بریده قمر بنی هاشم ، بر مظلومیت طفلان مسلم و دق کردن رقیه در لحظه دیدن سر بریده پدر .اما این بار شاید مجالی باشد بر مداقه بر قیام حسین از زاویه ای دیگر و مکاشفه در خاستگاه مطالبات وی.
چه شد که شصت و یک سال پس از هجرت جدش ، نوه وی را به خروج از دایره دین متهم کرده و وی را مهدورالدم قلمداد نموده و علمای دین فروش خونش را مباح فتوا دادند.دستگاه تبلیغاتی یزید چنان نعل وارونه زده بود که بسیارانی از سپاهیان که به مقابله با وی به کربلا آمده بودند از دیدن اقامه نماز وی به شگفتی آمده و در مسلمان بودن وی مشکوک بودند.پیک وی را از فراز برج به زیر افکندند و به فرزندانش نیز رحم ننمودند.همو که دست به ترور بزرگترین دشمن حسین در منزل هانی نبرد و آنرا مخالف آموزه های حسین و به دور ازمنش جوانمردی و مرام مردانگی دانست . گلوی فرزند شیر خوارش را به جرم تشنگی آماج تیر نمودند و سر از بدن اجساد بریدند و در پایان همه کینه توزی خود را با اسب تاختن بر اجساد کشته گان و به اسارت بردن زنان و کودکان کامل نمودند.
به راستی حسین چه کرده بود که وی را مسحق چنین انتقام جویی یافتند؟
اگر از اعتقادات شیعه مبنی بر عصمت و حق فرزندان فاطمه در به دست داشتن قدرت گذر کنیم ، حسین چیزی جز حق شهروندی نخواست.او در ماجرای صلح حسن بن علی با معاویه مجلس را با تندی ترک نمود و حاضر به صلح نشد ، در ماجرای معرفی یزید بعنوان ولیعهدی نیز از بیعت با وی سر باز زد و انتقادات خود را صریح و بی پرده به حاکمیت ابراز داشت.حاکمیت یزید را به رسمیت نشناخت و خفت بیعت با آنرا نپذیرفت که این چیزی جز آزادی بیان نبود.
این ماجرا شاید در زمان خود به این الفاظ شناخته نمیشد اما در روزگار ما بعنوان شیعیان بنی هاشم چه می گذرد؟ خلیفه (ولایت مطلقه فقیه) برای خود مقام قدسی قائل شده و گوشش به هیچ نقدی بدهکار نیست ، هر صدای مخالف ولو جزیی را به مخالفت با اسلام تعبیر کرده و با شدید ترین شکل دستور برخورد می دهد ، خود را عین اسلام دانسته و به بهانه حفظ قدرت دست به هر کاری می زند ، در تریبون رسمی دستور به جنگ با مخالفان داده و در این راه ریختن خود انسانها و تجاوز و تعدی نیز بر وی سهل و آسان می شود و در نهایت همه مخالفان را به بهانه محاربه با خدا و اسلام از دم تیغ می گذراند.
همه این مخالفت ها را همگان در خفا و حسینعلی منتظری در عیان گفت.از سال 67 در مخالفت با اعدام های گسترده در زندانهای ایران تا سال 76 در مخالفت با رهبری خامنه ای گفت و گفت و نهراسید.به حصر خانگی رفت و توهین و تحقیر شد و نهراسید.در ماجراهای پس از انتخابات نوک تیر انتقاد های خود را متوجه هیات حاکمه کرد و در سنگر مردم قرار گرفت و از هیچ نهراسید.
به راستی الگوی عملی قیام عاشورا را نمی توان در عملکرد این فقیه مبارز دید؟
امید آنکه از پس آن همه مجاهدت و تحمل ناکامی ها ، سرای ابدیش مملو از آرامش باشد ، آمین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر