۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

خامنه ای بر سر دوراهی

شش هفت ساله بودم، هر وقت برای زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی می رفتیم در راه رفت و بازگشت که معمولا با اتوبوس های سبز دو طبقه که مسیر میدان راه آهن تا شهرری را می پیمود ، ریش سفید ها به هر بهانه ای مسافران را به ذکر صلوات ترغیب می کردند.صلوات فرست رو لال ممیران ، گل روی محمد ، حق پدر صلوات فرست رو بیامرزه و از همه جالبتر برای من که هنوز تجربه ای در زندگی نداشتم جمله "کاسه چه کنم به دست نگیری صلوات "بود.کاسه چه کنم برای من به مانند همه کاسه هایی بود که دیده بودم و هماره در دل به این دعا می خندیدم.اما هر چه بزرگتر شدم معنی این دعا را بیشتر و بیشتر درک کردم تا جایی که در زمانهایی از زندگی خود دچار چه کنم های مکرر شدم که مرا مابین انتخابهای بسی مشکل و تلخ قرار می داد.
به نظر خامنه ای نیز دچار همین شرایط شده است.کودتا کرد و آرای مردم را دزدید ، سرکوب کرد و با چماق به جان مردم بی دفاع افتاد ، آتش به روی مردم گشود و کشت و به خون کشید ، زندان کرد و با شکنجه اعتراف های قلابی گرفت و از تلویزیون نمایش داد ،انواع توهین و افترا را بست و ابایی نکرد ، در ماه حرام دست به خون جوانان رنگین کرد ، با خودرو دولتی از روی مردم رد شد و له کرد ، معترضان را از روی پل به زیر افکند ، زد و بست و گرفت و کشت و فحاشی کرد اما در عاقبت به هیچ نرسید. گره ای که شش ماه پیش با دست باز می شد امروز به دندان هم باز نمی شود.بذر خشونت و کینه و سرکوب میوه گوارایی را نصیب باغبان نکرد.
در سویی دیگر و در عرصه بین المللی نیز انتخاب سختی در مقابل دیدگانش قرار گرفته است.چهار سال در دولت نهم همه قطعنامه های بین المللی را به تمسخر گرفتند و کاغذ پاره خواندند ، قوانین جهانی را که خود امضا کرده بودند به هیچ انگاشتند ، خواستار نابودی و محو کشورها شدند ، سر به زیر برف فرو بردند و به زعم خود مخفی کردند ، دست های دوستی را پس زدند و به قرار های خود در جلسات رسمی پشت پا زدند. اما چه سود که امروز مقابل همه جهان ایستاده اند.امروز همه جهان دشمن است و مشغول توطئه.
چه میشود کرد با این همه بی کفایتی؟
روزشمار حکومت اسلامی به سرعت سرسام آوری ورق می خورد.شمارنده به عدد صفر نزدیک می شود و خامنه ای بعنوان صاحب همه قدرت می بایست تصمیم بگیرد.امروز کاسه چه کنم به دست اوست.
اولتیماتوم کشورهای جهان و اتمام حجت میر حسین موسوی در بیانیه شماره 17 که حقیقتا از سر دلسوزی و وطن پرستی نگاشته شده در این بزنگاه تاریخی مصادف با هم شده و فرصت و تهدید را به یکباره روی میز رهبری قرار داده است.
خامنه ای در دوراهی بودن یا نبودن است و بدون تردید آخرین فرصت وی برای ترمیم وضعیت بحرانی کشور پدید آمده است.او به نوعی به هفته اول پس از انتخابات بازگشته است. یا با عقب نشینی در داخل و تدبیر در صحنه بین المللی در صدد احیا آبروی از دست رفته خواهد بود و به تدریج رهنمود های موسوی را عمل خواهد کرد و یا به نماز جمعه این هفته رفته و دستور آتش می دهد و همزمان به دنیا نیز دهن کجی خواهد کرد. این مسلما کشور را به حوضچه خون بدل خواهد کرد و در چنین شرایطی بعید است که نقشه زیبای ایران به همین شکل در جغرافیای آینده دیده شود ،که دریغ اگر چنین کند.
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود

۱ نظر: