۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

شاید در شرایطی که اولین حقوق انسانی افراد در یک جامعه توسط حاکمیت رعایت نمی شود ، درخواست از مردمان این سرزمین برای پرداختن به مسائل تئوری و تقویت آن در بین این مردمان چندان محلی از اعراب نداشته باشد.اما بررسی عملکرد تاریخ معاصر این جامعه گواه این امر است که مردمان سرزمین من اگرچه به دنبال رفاه و آزادی بوده و در این راه هزینه های بی شماری را متحمل شده اند ، اما هیچ گاه نتوانسته اند به این خواسته اولیه خود برسند و همواره اصلی ترین دغدغه آنها عدم به رسمیت شناخته شدن حقوق آنها توسط حاکمیت بوده است.حاکمیتی که همین مردم با تحمل انواع فشار ها و هزینه ها بوجود آورده و خود مسبب به قدرت رسیدن آن بودند، اما همو بخاطر دلایلی که در این سلسله نوشتارها به آن خواهیم پرداخت ، به سرعت در مقابل مردم قرار گرفته و به بهانه های واهی آنها را از حقوق خود محروم نموده است.


قبل از هرچیز یادآور می شوم که این نوشتار الزاما دروس مدرسه ای نبوده و بنده نیز چنین ادعایی ندارم ، صرفا بیان نظراتی است که راقم این سطور برای ایجاد یک حرکت اجتماعی لازم دیده و نیت بنده آن است که با تعامل با خوانندگان ، سعی در تقویت وتبدیل آن به یک راهکار اجرایی کنیم تا این بار بر خلاف جنبش های قبل بدانیم چه می خواهیم و برای چه هزینه می دهیم و قرار است چه نتیجه ای حاصل شود . بالطبع بیان نظرات و ایجاد محفلی برای برخورد اندیشه ها و افکار و تظارب آرا و تکثر، امکان پیشبرد خواسته همگانی ایرانیان که آزادی است را فراهم می کند.لذا از تمام خوانندگان محترم تقاضا دارد با دقت درپرسش های این نوشته ، پاسخهای خود را در کمال دقت ارائه نمایند.


اولین نکته ای که در این نوشته مورد ارزیابی است" تعریف دقیق مشکل" است.در حقیقت کسی زودتر به راه حل مسئله می رسد که مسئله را به دقت خوانده وفهمیده باشد .در مسائل اجتماعی اما ، از آنجاییکه ذینعفان شامل مردم کل اجتماع میشوند ، مسئله باید به دقت توسط همه خوانده و به فهم عمومی از آن نایل شده و چکیده آن در کل جامعه جاری و ساری گردد . لذا ابتدایی ترین نکته ای که باید به آن پرداخت، تعریف واحدی از مشکل است . در حقیقت تا مردم یک جامعه به مخرج مشترکی در تعریف مسئله نرسند ، طبیعتا راه حل های ارائه شده توسط آنها برای برون رفت ازمشکل نیز به اتحاد نظر نخواهد رسید و پیرو این تعدد آرا، چنانچه مسئله حل شود ، فقط گروهی از افراد به نتایج آن رضایت داده و سایرین کماکان گرفتار مشکلات خود خواهند بود.


برای روشن شدن بیشتر مسئله مثالی ساده راه گشاست ، اگرچه ممکن است این مثال با ابعاد پروژه ما همخوانی کامل نداشته باشد اما درجهت ساده شدن مطالب کارساز است.تصور کنید در دولت نهم و در یک دوره قیمت گوجه فرنگی در ایران به شدت افزایش یافت.در یک مصاحبه مطبوعاتی ، خبرنگاری از جناب رئیس جمهور سئوال می کند که راه حل دولت در خصوص مقابله با افزایش قیمت کالاهای مورد نیاز مردم چیست؟ ایشان در پاسخ اعلام می دارند که گوجه فرنگی گران نیست و بهتر است ساکنان تهران برای تهیه این کالا به محله ایشان بروند و گوجه ارزان خریداری کنند چراکه در نارمک گوجه ارزان است.

صرف نظر از همه ایراداتی که در پاسخ جناب احمدی نژاد مشهود است یک نکته اهمیت فوق العاده ای دارد که کاملا مرتبط با بحث ما است. ریاست دولت ، که مسئول وضعیت معیشتی و اقتصادی هستند اساسا وجود تورم را در کالا های مصرفی مردم نمی پذیرد ،در حقیقت مردم وجود تورم را مسئله اصلی می دانند اما رئیس جمهور نه تنها آنرا مسئله نمی داند که منکر وجود تورم از اساس میشود.این در حقیقت همان آغاز جدا شدن تعاریف مردم از وجود مشکل است. در این شرایط امکان ندارد که این دولت بتواند این مشکل را حل کند، که در عمل هم دیدیم نتوانست. در حقیقت تعریف ایشان با اکثریت مردم در خصوص وجود تورم هماهنگ نیست و بالطبع چون این موضوع از طرف ایشان بعنوان مسئله دیده نمی شود لذا مسلما تلاشی نیز برای حل آن مبذول نخواهند داشت.


نمونه تاریخی این نوع برخورد با مسائل اجتماعی را میتوان در انقلاب 57 هم دید.گروه های مختلف سیاسی از کمونیست ها تا مذهبیون ،تمام تلاش خود را درجهت نفی حکومت پهلوی بکار بستند و برای ایجاد اتحاد، بدون تابلو در اعتراضات حاضر شدند ، همین گروهها با حذف رژیم پهلوی نه تنها به خواسته های خود نرسیدند که حتی اپوزیسیون غیر قانونی نامیده شده و با اعدام و اخراج از وطن مواجه شدند.بدون تابلو بودن آنها عامل بسیار مهمی در جهت کمک به پیروزی آن جنبش بود اما سیستم سیاسی ایده آلی که آنها در اذهان خود داشتند پس از پیروزی تفاوتهای ساختاری داشت.

برای جلوگیری از دچار شدن به چنین فرجامی در مبارزات جنبش سبز ، ما بعنوان اقشار با سواد کشور می بایست با صبر و مطالعه دقیق به تعریف مشترکی از مشکل بپردازیم.به عبارت ساده تر ،می بایست با مداقه فراوان در وضعیت اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی خود و جامعه برای سئوالاتی که از این پس طرح خواهد شد، پاسخ های قانع کننده بیابیم.طبیعتا پاسخهایی که صرفا شخصی نبوده و افراد بیشتری در اجتماع را تحت تاثیر قرار دهد جامع تر و کاربردی تر هستند.


سئوال اول : ما بعنوان شهروندان ایرانی چه مشکلاتی داریم؟ و چرا اعتراض می کنیم ؟



طبیعتا پاسخ های خوانندگان این مطلب و جمع بندی و ارائه آماری از آنها می تواند باب ورود به بحث های آتی گردد.لذا از همه عزیزان تقاضا میشود با مطالعه و ارائه پاسخ های واقعی ، امکان شروع بحثهای بعدی را در این اتاق فکرمجازی (think tank) مهیا نمایند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر