۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

خامنه ای و انتخابات

بعد از اعلام نتایج عجیب و پرحادثه انتخابات 88 ، واژه ای به نام فتنه به ادبیات سیاسی ایران افزوده شد.جریان مطلق گرا /بیت رهبری ،ابتدا با نادیده گرفتن و سپس با بهانه وابستگی این اعتراضات به خارج از کشور مجموعه اعتراضات را فتنه علیه کلیت نظام نامید و به این شکل هر نوع برخورد با آن را برای خود و طرفدارانش مشروعیت بخشید.به این شکل سرکوب فتنه به تکلیف بدل شد و حبس ، شکنجه ، تجاوز و اعدام به ابزاری لازم و مقدس برای برخورد و سرکوب ایشان در اختیار نزدیکان بیت قرار گرفت.

کمتر از دوسال پس از آن اتفاقات و در اردیبهشت 90 و درماجرای عزل و نصب وزیر اطلاعات همان گروه اینبار مشکلات را از جریان انحرافی دانست و مجوز برخورد با ایشان به بهانه جن گیری و ارتباط با عوالم دیگر را در دستور کار قرار داد.جالب آنکه این گروه انحرافی ظرف شش سال گذشته توسط گروهی که خود را عین بصیرت می دانست دیده نشده بود.در ماجرای گروه انحرافی حرف و حدیث بسیار است ، از جنگ زرگری برای ایجاد مخالفت صوری با بیت رهبری تا عامل بیگانه خواندن و ماسون بودن سران این گروه گمانه زنی شده است.

اما هدف از این نوشته بررسی وضعیت گروه انحرافی نیست بلکه پرداختن به چرایی این رویه برخورد است.

هرچند مقایسه سبزها و نزدیکان حلقه احمدی نژاد در یک ظرف نشدنی و مع الفارق است اما در یک وضعیت کاملا مشابه هر دو گروه با برخورد مشابه از دایره قدرت کنار زده شدند/می شوند.این بدان معناست که چه موسوی و کروبی که ریشه داران نظام هستند ، چه مشایی و بقایی که اساسا سبقه ای ندارند و چه مردم ، تا وقتی از طرف بیت رهبری دیده می شوند که مطابق نظر همایونی اقدام و عمل کنند ، در غیر اینصورت بلادرنگ در زمره انحرافی و فتنه و... قرار گرفته و حذف ایشان تئوریزه خواهد شد.

این رویه ، روشی تثبیت شده در مدل حکومت علی خامنه ای است ، اساسا هر که با او نیست "دشمن" اوست و تکلیف برخورد با دشمن هم روشن .قتل دگراندیشان ، قتل نو.یسندگان ، زندان و شکنجه ایشان ، ماجرای مدیران شهرداری و کرباسچی ، ایجاد هر 9 روز یک بحران در دولت خاتمی ، قلع و قمع مطبوعات و حد و حصر نویسندگان و روزنامه نگاران ، ماجرای کوی دانشگاه و.... همه مشتی است نمونه خروار از این مدل حکومت . در حقیقت شخصیت خامنه ای و اعمال حاکمیت او صرفا با دو مولفه اصلی محقق می شود ، "وجود دشمن "و "دریافت تایید از مردم" .به نظر اگر چنانچه روزی را فرض کنیم ، فقط فرض کنیم که آمریکا و اسرائیل نباشند و پروژه یک دست سازی قدرت در داخل نیزمحقق شود و صدای مردم خاموش شود، آن روز پایان بودن خامنه ای است.در آن روز خامنه ای یا خواهد مرد و یا به کل استحاله خواهد شد.

اما ماشین دشمن شناسی و دشمن ستیزی او تا حدی فعال شد و اوج گرفت که دایره حذف را تا نزدیک ترین افراد بیت علی خامنه ای را هم در بر گرفت.جالب آنکه او هر دو فاکتور اعمال قدرت خود را از دست داد.بدین مفهوم که او از سویی در یک دست سازی قدرت ناکام ماند و از سوی دیگرتایید مردم را که از قبل هم نداشت ، اینبار به کل از دست داد.

حال با ازدست دادن نیروهای نزدیک از سویی و عدم حمایت مردمی از سوی دیگر خامنه ای مانده است و انتخابات پیش رو.عکس العمل های وی از این پس به واقع دیدنی است.رهبری تا این حد پر اشتباه حال می بایست با چندین بحران مواجه شده و تصمیم گیری کند.بدون هر نوع پیش بینی از این پس نوشته ها را در جهت انتخاب های پیش روی خامنه ای ادامه خواهیم داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر